درس بیست و سوم/ بیداد ظالمان
1- مرگ به سراغ شما نیز خواهد آمد / و رونق روزگار شما نیز سپری خواهد شد و از بین خواهد رفت . 2- محنت و سختی، جغد شوم ویرانگری است که به ما بسنده نمی کند ، شما را نیز خانه خراب خواهد کرد . 3- رنج و مصیبت روزگار به طور ناگهانی/ بر باغ و بوستان زندگی شما نیز می گذرد و طراوت و زیبایی آن را از بین می برد. 4- مرگ که به هیچ کس رحم نمی کند و دامنگیر همه می شود/ به سراغ شما نیز خواهد آمد . 5- وقتی عدالت و داد پروری عادلان، در جهان باقی نماند / پس ظلم و ستم شما ظالمان نیز پایدار نخواهد ماند. 6- وقتی فریاد و غرش شیر مردان و انسان های دلیر باقی نماند / پس این پارس کردن های شما فرومایگان و دست نشاندگانشان نیز از بین خواهد رفت . 7- باد مرگ که شمع زندگی افراد زیادی را خاموش کرده و جان آنها را گرفته است/ چراغ زندگی شما را نیز خاموش خواهد کرد و جان شما را نیز خواهد گرفت . 8- به این دنیا که همانند کاروانسرا است افراد بسیاری آمده و از آن رفته اند / پس شما نیز به ناچار خواهید مرد و دنیا را ترک خواهید کرد . 9- ای کسی که به بخت و اقبال سعادتمند خود می نازی و به آن افتخار می کنی / این خوشبختی و خوش اقبالی شما نیز سپری خواهد شد. 10- این فرصت حکم رانی و کام رانی که از انسانهای نیک به شما فرو مایگان رسیده است ، سر انجام از شما نیز خواهد گذشت و دوران توانمندی شما نیز به پایان خواهد آمد . 11- در مقابل ظلم و ستم شما صبر و بردباری پیشه می کنیم / تا دوران پر از سختی و ظلم و ستم شما نیز به پایان برسد. 12- مال و مقام این دنیا همانند آب راکد و بی حرکتی است / یقینا این آب ایستاده و راکد شما (مال و جاه شما) سر انجام به سوی نیستی و نابودی حرکت می کند. (سر انجام مال و مقام شما نیز از بین خواهد رفت) 13- ای کسی که مردم را به دست عاملان و کارگزاران درنده خو سپرده ای / این درنده خویی کارگزاران و دست نشاندگان شما نیز از بین خواهد رفت . 14- مرگ و نیستی که زندگی و بقا گرفتار حکم اوست / به سراغ کارگزاران و دست نشاندگان شما نیز خواهد آمد و به آنان نیز رحم نخواهد کرد .
درس بیست و پنجم/ زال و رودابه
1- شاه کابل دختری دارد که بسیار زیباست و چهره اش از خورشید روشن تر و درخشان تر است . 2- تمام بدن او همانند عاج سفید و روشن است/ چهره اش همانند بهشت زیبا و قامتش همچون درخت ساج ، استوار و راست است. 3- چشمانش همانند گل های نرگس باغ زیباست / و مژگانش بسیار تیره تر و سیاه تر از پر کلاغ است. 4- رودابه همانند بهشتی آراسته و زیبا است / که سرشار از زیبایی و زیور و آرامش و آسودگی است... 5- وقتی رودابه ی زیبا روی سخنان زال را شنید / فورا گیسوان خود را از سر باز کرد. 6- رودابه گیسوان کمند آسای خود را که به بلندی سرو بود گشود / گیسوان خوشبویی که هیچ کس گیسوانی به خوشبویی او ندارد ... 7- رودابه گیسوانش را از بالای کنگره قصر آویزان کرد / که به پایین و انتهای دیوار قصر رسید . 8- آن گاه رودابه از بالای قصر فریاد بر آورد / که ای پهلوان زاده ی دلیر 9- این سر گیسوی مرا از یک سو بگیر / گیسوان من باید از آن تو باشد ...
درس بیست و ششم/ بهار
- بهار زیبا با رنگ و بوی خوش فرا رسید/ با زیبایی های فراوانی که به طبیعت بخشید. 2-آسمان لشگری آماده ساخت/ با لشگری از ابر سیاه که رئیس و بزرگ آنها باد صبا است. 3-آن ابر سیاه مانند مرد سوگواری گریه می کند(بارش شدید باران)/ آن رعد مانند انسان عاشق غمگین ناله و زاری می کند. 4- گاه گاهی خورشید از میان ابرهای تیره ی بهاری مانند مرد زندانی ظاهر می شود/ که گاه گاهی بر زندانیانش گذر می کند و خود را به او نشان می دهد. 5- جهان چند روزی ناراحت و غمگین بود/ با دوای گل سفید خوش بود بهتر شد (زمستان رفت و بهار فرا رسید). 6- باران خوش بوی به شدت و پشت سر هم بارید/ و حریر نازک توری از برف بر روی زمین پهن کرد. 7- گل لاله مانند پنجه ی عروسی که با حنا رنگ شده باشد زیبای خود را نشان می دهد. 8- بلبل بر روی شاخه ی بید شروع به خواندن کرد.
برف
1- هرگز کسی به این صورت از برف نشان نداده و در عمر خود به این اندازه برف ندیده است / انگار که زمین همانند لقمه ای در دهان برف است . 2- همان گونه که دانه ی پنبه در میان پنبه قرار گرفته است / کوه ها نیز در میان برف پنهان هستند . 3- ناگهان از ترس هجوم و تاخت و تاز ناگهانی برف لرزه بر اطراف و اکناف روزگار افتاد . 4- وقتی که برف کوه ها را کاملا پوشانید همه ی موجودات از جان خود نا امید شدند. 5- چاه همه خانه ها همانند چاه المقنع است / که با گوهر جیوه مانند برف پر شده است . 6- از بس که برف در خانه ها فرو آمده و باریده است / به غیر از لقمه برف لقمه دیگری در حلق اهل خانه فرو نرفته است . 7- اگر جسم ناتوان برف از آرد یا پنبه بود/ مردم از نظر نان و لباس بی نیاز می شدند. 8- برف همانند میهمانی است که از بس به خانه مردم سر فرو می برد/ سرد و بی مزه شده و مردم از آن سیر شده اند. (ریزش برف آن چنان زیاد است که مردم از آن اشباع شده اند.) 9- اگر چه برف همه خانه و زندگی ما را سفید کرد/ خدایا تمام زندگی و هستی برف سیاه و نابود باد. 10- چنین هنگامی شادی و نشاط برای کسی مسلم است / که در روز های برفی از اسباب و وسایل خوشی و شادی بهره مند است. 11- آن کسی که از لباس و شراب و خیمه و آتش ( اسباب عیش و رفاه ) بهره مند است / به هنگام صبح بر ریزش برف مژده می دهد و اظهار شادی می کند . 12- نه افراد محتاج و تهی دستی مثل من که هر لحظه از باد و سوز بسیار سرد و زمستان / با آهی سرد برف را نفرین می کنند و از بارش آن شاد نمی شوند . 13- انسان تهی دستی مثل من دست خالی خویش را به زیر چانه اش می گذارد / و تار و پود برف را در هوا می شمارد. 14- ما همانند مر غابی هایی که برکنار آب می نشینند/ با حالتی غمگین و تهی دست دور تا دور برف نشسته ایم. 15- اگر قوت و توانایی داشتیم از نردبان برف (بارش یکریز برف) بر اوج آسمان می رفتیم که قرص خورشید را بیابیم تا دوباره شروع به تابیدن کند.
نیایش
1- خدایا ! تاریکی و ظلمت مرا به روشنایی تبدیل کن / و مرا همانند روشنایی روز بر جهان پیروز گردان. 2- ظلمت و تاریکی مرا در بر گرفته و امیدی به آینده نیست / مرا در این ظلمت و تاریکی همانند خورشید رو سپید و مؤفق گردان . 3- خدایا تو یاری رس فریاد همه مظلومان هستی / پس به فریاد من مظلوم و دادخواه برس. 4- خدایا سوگند به اشک چشم کودکان محروم / سوگند به آه سوزناک پیران ستم کشیده. 5- سوگند به خدا خدا کردن های دادخواهان و گناهکاران. 6- سوگند به نیازمندانی که از خلق احساسی بی نیازی می کنند و تنها به تو نیازمند هستند / سوگند به عاشقان مجروحی که در راه عشق غرقه به خون شده است. 7- سوگند به آنانی که از خانه و سرزمین خود دور افتاده اند / سوگند به آنانی که از کاروان عاشقان تو پس مانده اند و در مانده شده اند . 8- سوگند به دعایی که از زبان سالک نو پای راه عشق بیرون می آید / سوگند به آهی که از سر سوز و عشق بلند می شود. 9- سوگند به اشک های معطر عاشقان گریان / سوگند به قرآن و چراغ سحر خیزان. 10- سوگند به مقبولان درگاه تو که گوشه گیری اختیار کرده اند / سوگند به انسان های پاکی که از ناپاکی و آلودگی دور هستند. 11- سوگند به هر عبادتی که در نزد تو شایسته و درست است / سوگند به هر دعایی که مورد پذیرش توست. 12- که بر دل غمگین و پر خون من رحم کن / و مرا از غم و اندوه رهایی ده.
آوین ادب...
ما را در سایت آوین ادب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ariubarzan91a بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 17:42